هیئت محسنیه علیه السلام

به هیئت محسنیه علیه السلام روستای تیرانچی خوش آمدید

هیئت محسنیه علیه السلام

به هیئت محسنیه علیه السلام روستای تیرانچی خوش آمدید

این را هم بخوانید

مى گویند مردى مقدارى نان در دست داشت و از کوچه اى مى گذشت . فقیرى را دید سر به زانو گذارده و گریه مى کند. پیش رفت تا از او دلجوئى کند. سبب گریه اش را پرسید فقیر گفت چند شبانه روز است غذائى بدست نیاورده ام و اکنون از گرسنگى بى تاب شده گریه مى کنم .  مرد رهگذر کنار او نشست و شروع به گریه کرد. فقیر پرسید برادر تو چرا گریه مى کنى ؟ گفت براى گرفتارى و بدبختى تو! فقیر گفت مقدارى از همان نانهاى دست تو بدبختى مرا برطرف مى کند و درد مرا دوا مى نماید دانه اى نان بده و گریه نکن . رهگذر گفت هر چه بخواهى گریه مى کنم اما نان خبرى نیست !
راستى مردم از یکدیگر فراموش کرده و به یاد گرفتاریهاى دیگران نیستند و کاملا عده اى در این زمان مصداق عکس شعر سعدى شده اند:

بنى آدم اعضاى یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوى بدرد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بى غمى

نشاید که نامت نهند آدمى


اینک عکس شعر سعدى :

بنى آدم اعداء یکدیگرند

که در آفرینش بد از بدترند

چو عضوى بدرد آورد روزگار

جهنم ، دگر عضوها را چکار؟

تو کز محنت دیگران بى غمى

حقیقت که تو نطفه آدمى

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.