هر آنکه نیست درون دلش ولای تو
به آتشش فکند در جزا خدای تو
تو پادشاهی و بر بام گنبد دوار
در اهتزاز بود تا ابد لوای تو
الا وجود فدایت قدم بزن که دمی
ملک به دیده کند سرمه خاک پای تو
هوا تو کردم ، دوباره هوای اون صدا تو کردم
بگو کجایی ، یه عمره که می خوام بیام دورت بگردم
دلم شکسته ، شدم از ندیدن تو زار و خسته
گرد و غبار ، غریبی روی چهره ی خسته ت نشسته
مطمئنّم دستامونو بازم این شب ها می گیری
دوس دارم بدونم آقا تو کجا احیا می گیری