هنگامى که حضرت على (ع ) به شهادت رسید، فرزندانش شبانه
جنازه آن بزرگوار را به طور مخفى دفن کردند، و محل قبرش مخفى بود، زیرا آن
حضرت دشمنان کینه توز بسیار داشت ، بخصوص خوارج و بنى امیه ، آن قدر با او
دشمن بودند که احتمال نبش قبر آن حضرت در میان بود. دههاسال گذشت ، همچنان قبر آن حضرت مخفى بود، تا اینکه در زمان خلافت هارون الرشید حادثه اى موجب پیدا شدن قبر آن حضرت گردید(1) آن حادثه این بود:
عبدالله
بن حازم مى گوید: روزى براى شکار همراه هارون از کوفه بیرون رفتیم ، در
بیابان به ناحیه غریین ، رسیدیم ، در آنجا آهوانى را دیدیم ، بازها و سگهاى
شکارى را به سوى آنها فرستادیم ، آن آهوان به تپه اى که در آنجا بود پناه
بردند، و بالاى همان تپه ایستادند، ناگهان بازها در کنار آن تپه فرود
آمدند، و سگهاى شکارى بازگشتند.
هارون از این جریان در شگفت شد که این چه رازى است که آهوان به آن تپه مى برند، و بازها و سگها جرئت رفتن به آنجا را ندارند؟!
بار
دیگر دیدیم ؛ آهوان از آن تپه فرود آمدند، و سگها به سوى آنها رفتند،
آهوان به سوى آن تپه رفتند، و بازها و سگها از رفتن به سوى تپه باز
ایستادند، و این حادثه سه بار تکرار شد.
هارون به من گفت : ((بشتاب به جستجو پرداز، احتمالا این تپه مکان مقدسى است و اسرارى در آن نهفته است ))
ما به جستجو پرداختیم تا پیرمردى از طائفه بنى اسد را یافتیم ، او را نزد هارون آوردیم .
هارون از او سؤالاتى کرد.
پیرمرد گفت : آیا در امان هستم ؟ هارون به او امان داد.
پیرمرد
گفت : پدرم از پدرش حدیث کرد که آنها گفتند: ((قبر شریف حضرت على (ع ) در
این تپه است ، و خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است ، و هر کس به آنجا
پناه نمى برد مگر اینکه ایمن گردد؟))
هارون از اسب پیاده شد و آبى طلبید
و وضو گرفت و کنار آن تپه رفت و در آن جا نماز خواند و خود را به خاک آن
مالید و گریه کرد سپس از آن جا به سوى کوفه بازگشتیم (2).به این ترتیب قبر مقدس امام على (ع ) پس از حدود 130 سال مخفى بودن ، آشکار گردید.